سلام. منم به نوبهی خودم ورودم رو به جمع بلاگ اسکاییهای عزیر تبریک میگم.
برای شروع یه کار سفید دارم که خیلی خیلی به نقدای شما دوستان احتیاج داره و به این همه ابتدایی بودنش تقدیمش میکنم به دوست خوبم غلامحسین انصاری امیدوارم زیاد از دستم ناراحت نشه:
می چسبد.
راست میگفت
- لذت کارهایی
که تو با من نکردهای -
آن دوست شاعرم.
حتا اگر نبود هم
اتفاق نمیافتادی
از این شهر
سالهاست
شکمش را
تنیدهای در چند جهت
- به جلو
حتا اگر نبود هم
نمیافتادی از این شهر
اتفاق!
خدا - سلامنا علیها -
مادرش را که از دست داد
سیگاری شد
و تو
چه مسیح - علیه السلام - باشی
یا یکی از آن دوازده تن
زیر سیگاری کوچکی هستی
بر گردهی این شهر
که تصمیمیدهای
اتفاق بیفتی
سالها
آبستن بودنش را
**
اما من گرمم
داغم است
میسوزاندم
- لذت کارهایی
که تو با من نکردهای -
و کبریت دیگر
چیز خوبی نیست
برای هیچ چیز
حتا
خاموشاندنم!
پیروز و سربلند باشید
اسماعیل
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:28 ق.ظ