سلامسالهای نو مبارک
ما طایفهتن از این کارا میکنیم. بابام هم شعر سفید میگفت(وید) راستش از همون اولاش بابام میگفت: چه سپید، چه سفید، مهم اینه که این رنگی باشه. (تازه خودش یه شعرایی داره بهشون میگه شیری) میگفت اصل این کلمه عربی بوده. اما ما ایرونیها واسه اینکه بگیم این کلمه کار خودمونه و خودمون خلقیدیمش، به جای سفید صداش کردیم سپید (که مثلن بگیم اگه این کار عربا بوده، عربا که حرف پ ندارن!!!!)
این فلسفه سفید و سپید بودش، که منم به خاطر همین دنگوفنگها تا اطلاع ثانوی همون غزلکهای خودمو ادامه میدم که دوستان ایراد نگیرن (البته اگه فردا نگن: مجیدجان! دلبندم غزل نه اون قزل هستش که تو میگی!!) کمکم داره پرانتزام زیاد میشه. فعلن این غزلک رو داشته باشین، ببینیم بعدش چی میشه:
تقدیم به احسان رنجبر فهلیانی
دوباره سر به غزلهای مرده آمد زد
پرندهای که دلش را به کفر ممتد زد
و خواست بت بپرستد، خدای خود را کشت
پری -به اسم کبوتر- به دور گنبد زد
پرنده عاشق عیسی که شد کلیسا رفت
ولی خدا بدش آمد، پرنده را حد زد
قضا نوشت پرنده و جفت او را...مُرد
: پرنده حرف دلش را به باد خواهد زد
پرنده خواست بپرسد که آسمان چند است؟!
که باد روی دو بالش ستاره خواهد زد؟!
و خسته بود و درختان پر از خیانت شد
ولی ندید و خودش را به رفت و آمد زد
پرنده بود که شب بود و سایهاش پژمرد
و قلب یخزدهاش باز هم مردد زد:
چقدر در تب گندم «پرندگی» کردن؟!
چقدر سنگ خدا را به سینه باید زد؟!
چقدر زخمی باران و بیکسی بودن؟!
پرندههای عزادار را نباید زد!!
**
نگاه خشک زمستان به وحشتش انداخت
تمام «بودن» خود را به سیم آخر زد
پرید و خورد به شیشه، پر از شکستن شد
و ریخت روی خیابان؛ «پرنده میلرزد» ...
البته یه جوری نقدش کنین تو ذوقم نخوره آخه بعد از ۵ شیش ماه...
آقا این کامنت بالایی را حذف کن جون مادرت ... آمدیم دو کلمه شعر بخوانیم اینجا باز هم خوردیم به پست این احمقی نژاد لامذهب ... توی اینتر نت هنوز نیامده ول نمیکند وای به حال اینکه بیاید... دهانمان اسفالت است ... خدایا کمک....
تازه های ادبی با چند خبر و موضوع تازه به روز شد http://tazeha.mihanblog.com
سلام . احوال ککا چطوره . شعر بدی به نظر نمیاد البته من بنا به دلایلی که اگه به وبلاگ ما سر بزنی متوجش میشی . دیگه بطور آ شکار در مورد شعری نقد نمی نوسیم. معلوم نیست شاید بچه های نورآباد هم روی بچه هاشون یه جورایی تعصب عجیب داشته باشن. با یه شعر از ایمان به روزیم . به امید دیدار شما و همه ی دوستان عزیز.
سلام چی بگم
سلام. خدایی خودت سر بزن ببین چی نوشتی. اعصاب آدم رو می خوردونی. حتمن باید یه کاری کنی بفهمن ترکی؟
سلام....خیلی قشنگ بود....
سلام. مرسی . نظر لطفتونه. باورم نمیشه سر زدی بهم. موفق باشی. اسماعیل موسوی
بعد از 7 ماه از بیت اول معلومه داری چه جوری شروع می کنی.
رد شدی سری هم به ما بزن
سلام اسماعیل جووووووووووووووووون . خوبییییییییییی؟
بهت تبریک میگم تو نه تنها یک شاهکاری ِ شاهکار هم خلق میکنی......
زیبا بود . موفق باشی
س ل ا م .سال نو شما هم مبارک .من به روز کردم اگه دوس داشتی سر بزن . راستی به روز نمیشود اینجا؟
سلام سید. حالت چطوره. مدتیه نیستی. یه سری به ما بزن و داستان چتدرمانی رو بخون تا بدنت بیاد
سلام بد نبود ..میدونم از دستم ناراحتی خب چکار کنم لری کایت نمیشه کرد من نقد نمیکنم ولی ن...س...ی...ه چرا خواستی نه ماهه برات قسطی میکنم....یا علی
متشکرم اسماعیل ما هممون پرنده ایم فقط یه مدته یادمون رفته باید پرواز کنیم...پرنده باید پرندگی کنه...تو داری می پری...خوش باش
روز مادر مبارک. تازه های ادبی به روز شد
سلام . با کوچولوترین وبلاگر دنیا همراه باشید...
سلام خوبی دلم برات تنگ شده ولی خوشحالم که داری واسه خودت قولی (غول ) میشی به امید دیدار دوباره
سلام .... بیایید از همین امروز شروع کنیم....
روزی یک آیه ..... بشه زمزمه روزانه مون و در طول روز هی تکرارش کنیم و هی بهش فکر کنیم و احتمالا در موردش کمی تحقیق ... کمی search... کمی فکر... کمی بحث... کمی گفتگو داشته باشیم...
وبلاگ «آیه های دلنشین» سعی میکنه هر روز با یک آیه مهمان دل شما باشد ...شما هم با یک کلیک مهمانش باشید.... مطمئن باشید با حضور و دلنوشتهای شما ذیل آیه ها همانگونه خواهد شد که باید ... حتی سکوتتان هم زیباست... فقط بیایید ... بخوانید ... و اگر خواستید چیزی بنویسید....
و درضمن ما مشتاقانه پذیرای نظرهای گرانبهای شما عزیزان هستیم برای هرچه بهتر شدن این وبلاگ ....
هدف = بخوانیم ... فکر کنیم... بفهمیم ... درک کنیم... آنچه میفهمیم با دیگران در میان بگذاریم و با هم درک بیشتری داشته باشیم ....
باز هم از تمامی کسانی که این خطوط را میخوانند دعوت میشود در این همخوانی و هم فهمی آیات دلنشین شرکت کنند... هر که با ماست : یا علی ... مدد !
سلام مهدی موسوی هستم از نوشهر///به روز شدم با یه ترانه و یه متن ادبی
سلام اسماعیل /قشنگ بود البته کار خوب نقد خوب هم طلب میکنه که فکر می کنم جاش نیست فقط بگم تب گندم یه ترکیبه که مال بهرامیانه واتفاقا قوت شعر هم از همینجا شروع میشه به هر حال بعدا رودررو با هم حرف می زنیم /در پناه ...
سلام
به گمونم به غزلتم سپید ـشایدم سفید!ـ بپاشی بهتر بشه.
نه که کار بدی بود ولی هر کنتی یه ردی اون پایین پایینا به آدم میده !
خداحافدارت...
سلام
شعرهای خوبی داری هرچند من شعر مریمت را بیشتر دوست دارم نظر من اینه که غزل بهتر کار می کنی البته اگه قصیده نشه موفق باشی به من هم سر بزن به امید دیدار
SALAM.KOJA GHABOUL SHODI
کارهای شما آدم وبد جوری شاعر میکنه.....به غزلهای کوچک من هم سری بزنید. قلمتان را میبوسم
....امضا..... بان
سلام . شب آخر سایه سپیدار در خواب و بیداری حرفهایت را شنیدم . یادم بیار یه موقع با هم راجع بهش صحبت کنیم.
سلام به روزم با یک غرلدرد ناگهان
قبولی رو بهت تبریک میگم خیلی خوشحال شدم راستی میری یا تصمیم دیگه ای داری.
سلام
آقا اسماعیل کجائی عزیز؟
به جا آوردی؟
یه سر به من بزن
آرزومند آرزوهای شما
غروب کارون
سلام.چه وش گفتی اسمیلو.شنیدم رهتی اهواز ادبیات.دلم خش کردی تو پوزشو زدی دمت گرم.حسابی خندستم.یا حق
سلام دادا!
شنیدم اهواز قبول شدی! بابا دمت گرم. اینجا همه دلشون واسهات تنگ شده!! من الان توی زابل هستم. لومدماهواز می آم طرفت!
آرزومند آرزوهای شما
غروب کارون
دانشگاه اهواز خوش بگذره
سلام اسو جون.امید وارم اهواز بهت خوش بگذره.اگه از حال
واحوال ما بپرسی بد نیستیم.واقعا شعرات عالیه.
سلام، با یه شعر تازه بروزم و منتظر حضور و نظرتون...شاد باشید.
ئیِآژVXئٍیئؤٍ
با سلام
به اطلاع می رساند وبلاگ انجمن شعرا و نویسندگان دانشجو ی دانشگاه زابل آغاز بکار نموده است. به این وسیله از شمادوست عزیز دعوت می شود در صورت تمایل سری به این وبلاگ زده و مارا از نظرخود مطلع نمائید. این وبلاگ آماده همکاری با همه وبلاگ نویسان عزیز در همه زمینه ها من جمله تبادل لینک و لوگو می باشد.
با آرزوی موفقیت روز افزون
انجمن ادبی دانشگاه زابل
سلام به روزم با یک غزل متفاوت یا علی
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
ممنون از اینکه به ما سر زدی خیلی خوشحالم کردی
راستی میلت رو هم چک کن
آسمان فرصت خوبی است اگر .....
سلام
شما قصد به روز کردن ندارین .راستی اگه یادت باشه برات می خواستم میل بفرستم متاسفانه آدرست یه جوریه من نمی دونم چه جوری باید تایپش کنم چون همون ایمیل رو چند بار برات فرستادم .اگه امکان داره به این آدرسم برام آف بذار تا بفهمم چه جوری باید...........
چقدر حرف زدم
.....به افق های دل انگیز خدا سر بکشیم
منتظرت هستم.همان قنات بالایی ده......
کار جدید بده دلمون خیلی برات تنگ شده یه سفر زابل بیا
داوود رییس انجمن شده
قربانت قاسم
سلام
برای یک همچین شعر پر معنایی باید هم وقت گذاشت.
موفق باشید
آفرین دلم برات تنگ ش
26